در سالیان پیش در نزدیکی شهر آبادان عمارتی وجود داشت که به عمارت شیخِ خنده معروف بود. صاحب این عمارت شیخ عربی بود که هر هفت روز مقدمات جشن آماده میکرد و همه مردم جمع می شدند و شادی میکردند.
این جشن ها در رسومات هم برگزار میشد.
این عمارت سالیان سال افراد را به خود دعوت می کرد.
عروسی،جشن،شادی و تمام مراسماتی که شادی آور بود به طور رایگان شیخ عرب برگزار میکرد.
شیخ عرب مردی شاد و چاق بود،او از خاندان سعود بود و به شدت ثروت مند بود؛اما با تمام شیخ های سعودی فرق داشت و تنها هدفش برای زندگی خنداندن مردم بود.
شیخ ۲۳ سال این جشن هارو برگزار کرد و در آخر ناپدید شد ؛ زمزمه هایی در شهر پدید اومد که شیخ از پیش اون ها رفته و از دست اون ها آزرده خاطر است.
در سرانجام درب عمارت شیخِ خنده برای همیشه بسته شد و دیگر از جشن های پر شکوه خبری نبود.
تقریبا ۱۷ سال از بسته شدن درب عمارت می گذشت.
دختری به آبادان رفت و از مردم سراغ عمارت شیخ خنده را گرفت ؛ این عمارت معروف بود. مردم شهر نشانی عمارت رو به دختر دادن.
دختر تقریبا ۲۶ سال داشت و به همراه آقایی اومده بود و بالاخره به عمارت شیخ خنده رسید.
دختر کلید اون عمارت رو داشت و درب عمارت رو باز کرد؛این در حالی بود که مردم از تعجب داشتند می مردند.
دختر برای
ادامه مطلب
درباره این سایت